اسکرین

برای درخواست مطلب موضوع مطلب را برایمان ارسال کنید از روش تماس با من |skreen

اسکرین

برای درخواست مطلب موضوع مطلب را برایمان ارسال کنید از روش تماس با من |skreen

نظامی/ ای همه هستی ز تو پیدا شده

۩۩۩ ☫  برآستان جانان (طریقت) نظامی ☫ ۩۩۩  

 

بسم الله الرحمن الرحیم / هست کلیدِ درِ گنجِ حکیم

پیش‌وجودِ همه آیندگان / بیش‌بقایِ همه پایندگان

اوّل و آخر، به وجود و صفات / هست‌کن و نیست‌کنِ کاینات

کیست درین دیرگهِ دیرپای / کو «لِمَن‌المُلک» زند جز خدای؟

روضۀ ترکیبِ تو را حور ازوست / نرگسِ بینایِ تو را نور ازوست

هرچه جز او هست، بقائیش نیست / اوست مقدّس که فنائیش نیست

خنده به غمخوارگیِ لب کشاند / زهره به خنیاگریِ شب نشاند

*&*

ای همه هستی ز تو پیدا شده / خاکِ ضعیف از تو توانا شده

زیرنشینِ عَلَمت کاینات / ما به تو قائم، چو تو قائم به ذات

هستیِ تو صورتِ پیوند نه / تو به کس و، کس به تو مانند نه

هر که نه گویایِ تو، خاموش بِه / هر چه نه یادِ تو، فراموش بِه

 در بیت اول : خاک ضعیف : استعاره از انسان

در بیت سوم : معنی مصراع اول : هستی تو به صورت پیوند و تولد نیست: «لم یلد ولم یولد».  .

 

 ( مخزن‌الاسرار نظامی )

 

 ای باد، حدیثِ من نهانش می‌گو / سوزِ دلِ من به صد زبانش می‌گو

اما نه بدان سان که ملالش گیرد / می‌گو سخنی و در میانش می‌گو

 ( رباعیّات نظامی )


نوشته ای از پروین اعتصامی

۩۩۩ ☫  برآستان جانان (طریقت)پروین اعتصامی ☫ ۩۩۩  

گفتگو می کرد حاکم با عسس   مُلک ایران را منم  فریاد  رَس 

هرکه با ما نیست گویا دوژمنس   خلق در زنجیر باید پیش وُپس

جدا کننده متن وبلاگ لاینر وبلاگ

یکی از اصطلاحات و نمونه اشعار زنده یاد پروین اعتصامی  روحش  شاد .

بُرد دزدی را سوی قاضی عسس

خلق بسیاری روان از پیش و پس

چیره دستان می رُبایند آنچه هست

می بُرند آنگه ز دُزدِ کاه دست

دُزد اگر شب گرمِ یغما کردن است

دُزدیِ حُکّام روز روشن است

حاجت ار ما را ز راه راست بُرد

دیو قاضی را به هر جا خواست بُرد

 هنوز هم این شعر فقط وزن و قافیه ای است در کتابِ ادبیاتِ فارسی برای بچّه مدرسه ای هاکه آن را از بَر کنند و تکلیف اش را از سر خود و معنی اش را از پایِ خانم معلم و وظیفه اش را گردنِ مدیر وا کنند. باور کنید که فقط به اندازه ی نمره ای که برایش در نظر گرفته اند می ارزد. اگر بیش از این می ارزید که جایش در کتابِ تاریخ بود نه ادبیات.

برای این که حق را به جانبِ خودتان سوق دهید، لازم نیست همیشه صدایتان را بلند کنید! گاهی بهتر است که چیزِ دیگر و بهتر و مؤثرتری را بلند کنید. گاهی بی صدا هم می شود قیافه ی حق به جانب گرفت. البته نیازی به این نیست که قیافه ی مظلوم نمایِ مادرمرده ها را به خودتان بگیرید. جوری برجستگی تان را به رُخِ همه بکشید که حق به حق دار نرسد و فقط به شما برسد. مشکل را به گردنِ کوچک ترها بیندازید و راهِ حل را به بزرگترها حواله بدهید.

می گویند: شفاءالدوله- پدر شجاع الدین شفا- در قم شفاخانه(مطب) داشت.  این شفا خانه برابر صحن حضرت معصومه( علیهاالسلام) بود. دکتر شفاءالدوله به جای این که در تابلوی مطب خود بنویسد: «پزشک متخصص امراض داخلی و خارجی و زنانه و مردانه...»، با اشاره به صحن حضرت معصومه، یک شعر لطیف با خط خوش بر کاشیِ قشنگ نوشته، و در واقع تمام مسئولیت را از خود سلب کرده بود. آن شعر این است:

 

مطَّبِ دکتر اینجا، کاخِ بنتِ مصطفی آنجا

بشارت دردمندان را، دوا اینجا، شفا آنجا!

 

هیچ کس نمی تواند برخلافِ این برهانِ علمی-مذهبی-هنریِ جناب دکتر چیزی بگوید، جز خودش! آن را چه وقت خواهد گفت؟ آن را درست وقتی خواهد گفت که رَمال و دعانویسی با نوشته ای شبیه به نوشته ی خودش، در آن نزدیکی ها دکّان وا کند.

فکر می کنید اکثرِ مردمِ باحال و بی حال نیاز اصلی شان چیست؟ دلیل و برهان؟ نان و امان؟ نیازِ اصلیِ بیشترشان همان «حال» است. آنها که دارند، نمی خواهند آن را از دست بدهند. آنهایی هم که ندارند می خواهند یک حالی هم به آنها داده شود. چه دلیل و برهانی محکم تر از این برای هر دو جماعت؟

آورده اند:المُستعصم بالله، آخرین خلیفه ی عباسی، مشغول عیش و نوش و ساز و آواز بود، در حالی که مُلکِ او سست بنیاد گشته بود. گویند به بدرالدّین لؤلؤ حاکم موصل نامه نوشته و از وی آلات طرب و رامشگران خواسته بود؛ و در همان حال رسولِ سلطان مغول هلاکو به دربار بدرالدّین رسیده و از او منجنیق و آلات حصار می خواست. بدرالدّین چون این بدید گفت: به دو خواسته بنگرید و بر مسلمانان بگریید!حاکمِ مسلمان فکر می کرد که چون به اسم اعتصامِ به الله دارد، علی القاعده نیازی به هیچ تدبیر و حجّتی ندارد.  

روایت

۩۩۩ ☫ برآستان جانان (طریقت)خواجه نصیرالدین طوسی /روایت ☫ ۩۩۩  

پس از شکست خلیفه اسلام بدست مغول هلاکو سردار مغول بر سر خلیفه عباسی فریاد زد:

در هر اتاق از این قصر، ده کنیزک نازک بدن خزیده‌اند. مگر تو چند زن می‌توانی اختیار کنی؟ در مطبخت چند خوالیگر، طعام می‌پزند؟ از این سقف‌های بلند و دیوارهای محکم و سراپرده‌های مخملین چه حاصل؟ من، هلاکو، سردار مغول از همان غذایی می‌خورم که سپاهیانم می‌خورند و بر همان اسب می‌نشینم که سربازانم می‌نشینند و بر همان زمین می‌خوابم که سربازانم می‌خوابند. شما که بسیاری‌تان عالمان دین هستید و مردان خدا، به این سردار بگویید که حکمران ظالم مسلمان را دوست‌تر می‌داریم یا حاکم کافری که به عدل حکومت کند؟
مجلس ساکت شد در سرتاسر صحن مستنصریه کسی سخن نمی‌گفت. هلاکو پرسشی مهم پرسیده بود.
به راستی کدام یک از این دو، مردمان را نفع بیشتری می‌رساند؟ حکمرانی که دم از دین می‌زند اما بساط ظلم می‌گسترد و اسباب جور فراهم می‌کند یا حاکمی که کافر است اما بر مردمان به عدالت و برابری حکم می‌کند.
مجلس همچنان ساکت بود.
پیری از میانه صحن به پا خاست.
- های سردار فاتح مغول! پاسخ پرسش خود را از من بشنو.
ما مسلمانان بغداد، حکمرانی حکمران عادل کافر را بر حکمرانی مسلمان ظالم ترجیح می‌دهیم و اگر این نبود، تو امروز به سادگی بر دارالخلافه مسلمین دست نمی‌یافتی. بر ما حکمران کافری بگمار که به عدالت حکم براند.
ما از حکومتی که به نام اسلام بر مسلمین ظلم کند، خسته‌ایم. که  مُلک با کفر باقی می‌ماند و با ظلم نه!


خواجه نصیرالدین طوسی

سرود ملی ایران

دانلود سرود ملّی جمهوری اسلامی ایران

با کلام و بی کلام کیفیت بالا از ماهان موزیک

Download Song Iran Called Sorode Meli Iran

سرود ملّی جمهوری اسلامی ایران

متن شعر

سر زد از افق مهر خاوران

فروغ دیده‌ ی حق‌ باوران

بهمن فر ایمان ماست

پیامت ای امام، استقلال، آزادی، نقش جان ماست

شهیدان، پیچیده در گوش زمان فریادتان

پاینده مانی و جاودان

جمهوری اسلامی ایران

سرود ملّی جمهوری اسلامی ایران


دانلود سرود ملی ایران باکلام

DOWNLOAD


 دانلود سرود ملی ایران بی کلام

DOWNLOAD