اسکرین

برای درخواست مطلب موضوع مطلب را برایمان ارسال کنید از روش تماس با من |skreen

اسکرین

برای درخواست مطلب موضوع مطلب را برایمان ارسال کنید از روش تماس با من |skreen

2عطار2

۩۩۩ ☫  برآستان جانان (طریقت)  عطار ☫ ۩۩۩  

گفت ما را هفت وادی در ره است

چون گذشتی هفت وادی، درگه است

وا نیامد در جهان زین راه کس

 نیست از فرسنگ آن آگاه کس

چون نیامد بازکس زین راه دور

 چون دهندت آگهی ای ناصبور؟

چون شدند آن جایگه گم سر به سر

 کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟

هست وادی طلب آغاز کار

 وادی عشق است از آن پس، بی کنار

پس سیم وادی است آن معرفت

 پس چهارم وادی استغنا صفت

هست پنجم وادی توحید پاک

 پس ششم وادی حیرت صعبناک

هفتمین وادی فقر است و فنا

 بعد از این روی روش نبود تو را

در کشش افتی روش گم گرددت

 گر بود یک قطره قلزم گرددت

با این تفاصیل هفت شهر عشق عطار شامل: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فقر و فناست. پس اولین قدم برای وارد شدن به شهر عشق، طلب و اشتیاق رهرو است که تا ایشان به این مرحله نرسد، قدم های بعدی را بر نخواهد داشت.پس مهم نیست که یک فرد در چه زمانی متولد شده است. مهم این است که در زمان خود به چه درکی از زندگی رسیده است. با این حال می گویند.فرید الدین ابو حامد محمد بن ابی بکر معروف به عطار نیشابوری، یکی از شاعران و عارفان نام آور ایران، در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ه . ق است. او در قریه "کدکن" یا "شادیاخ" که در آن زمان از توابع نیشابور بود، به دنیا آمد. از دوران کودکی او اطلاعی در دست نیست، جز این که پدرش به شغل عطاری و گیاه درمانی مشغول بوده و مهارت ویژه ای در این کار داشته است. بعد از وفات پدر، فرید الدین کار عطاری را ادامه می دهد.داستان های مختلفی در چگونگی تحول و انقلاب روحی عطار بر سر زبان هاست. معروف ترین آن ها بدین قرار است که روزی درویشی به مغازه عطار رفت و در راه خدا چیزی برای خویش خواست. بعد از چندین بار طلب کردن، وقتی جوابی از عطار نشنید، به او گفت: ای خواجه! هنگام مرگ چگونه می خواهی دست از این دنیا برداری؟ عطار گفت: همان گونه که تو از دنیا خواهی رفت. درویش گفت: آیا تو می توانی همانند من بمیری؟ عطار پاسخ داد: آری.  درویش، کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن لفظ جلاله "الله " از دنیا رفت. با دیدن این صحنه، قلب عطار آتش گرفت و از مغازه بیرون رفت و روش زندگی خویش را برای همیشه تغییر داد.زمانی که عطار آمادگی روحی در خویش احساس کرد، به خدمت عارف معروف آن زمان "رکن الدین اکاف" رفت و به دست او توبه کرد. از آن پس، عطار به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چندین سال نزد رکن الدین ماند. او نیز همانند دیگر عارفان و به رسم سالکان طریقت، بخشی از عمر خویش را در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهرین به مسافرت پرداخت و بزرگان زیادی را زیارت کرد و به راستی که "بسیار سفر باید تا پخته شود خامی". او در این سفرها پخته شد و پس از آن که جوانی خود را صرف علم آموزی و تجربه اندوزی کرد، در دوران پیری، به گوشه گیری و عزلت نشینی پرداخت و مشغول سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خویش شد.

 آثار عطار دو دسته اند; منظوم و منثور. آثار منظوم او عبارت است از: دیوان اشعار که شامل غزلیات، قصاید و رباعیات است. مثنوی های الهی نامه، اسرار نامه، مصیبت نامه، وصلت نامه، بلبل نامه، منطق الطیر، جواهرالذات، حیدر نامه، مختارنامه، خسرونامه، اشترنامه، مظهر العجائب و لسان الغیب. البته برخی، این دو اثر اخیر را از آثار او نمی دانند.

سال وفات عطار را ۶۲۷ دانسته اند. هنگام یورش مغولان به نیشابور و قتل عام مردم، ضربت شمشیری بر دوش وی اصابت کرد که موجب وفات او شد.

، عطار افزون بر آثار منظوم، آثار منثوری نیز داشته که معروف ترین آن ها، تذکره الاولیا» است. او در این کتاب، ۹۶ تن از بزرگان و عارفان صوفیه را معرفی کرده است.

عطار، یکی از شاعران بزرگ صوفی مسلک و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و گیراست. عطار برای بیان مقاصد عرفانی خود، بهترین راه را برگزید; یعنی آوردن کلمات ساده و کلام بی پیرایه. اگر چه در ظاهر، کلام او استحکام سخن شعرای دیگر همچون سنایی را ندارد، ولی همین بیان ساده که از دل سوخته او برخاسته است، خواننده را مجذوب می کند. افزون برآن، استفاده از تمثیلات و بیان داستان ها و حکایات مختلف، از جاذبه های آثار اوست که سرمشق عارفانی همچون مولوی و جامی قرار گرفته است و آنان زبان به مدح عطار گشوده اند; چنان که مولوی می گوید:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او

 ما از پی سنایی و عطار آمدیم

 زعشقت سوختم ای جان کجایی ؟

بماندم بی سر و سامان کجایی؟

نه جانی و نه غیر از جان چه چیزی؟

 نه در جان نه برون از جان کجایی؟

 ز پیدایی خود پنهان بماندی 

چنین پیدا چنین پنهان کجایی؟

هزاران درد دارم لیک بی تو 

ندارد درد من درمان کجایی؟

 چو تو حیران خود را دست گیری

 ز پا افتاده ام حیران کجایی؟

زبس گر عشق تو در خون بگشتم 

نه کفرم ماند و نه ایمان کجایی؟

 شد از توفان چشمم، غرقه کشتی 

ندانم تا در این توفان کجایی؟

چنان دلتنگ شد عطار بی تو

 که شد بر وی جهان زندان کجایی؟

 منظومه منطق الطیر، از شاهکارهای زبان فارسی است که عطار آن را با توحید آغاز کرده و در فنا فی الله به اتمام رسانیده است. این اثر، منظومه ای است رمزگونه و تمثیلی که ۴۶۰۰ بیت دارد. موضوع این منظومه، هفت شهر عشق است که سالک برای رسیدن به خدا باید بپیماید: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا.   پرنده سیمرغ، تمثیلی از ذات باری تعالی و هدهد، پیر مرشد است. در این منظومه، عطار با آمیختن تمثیل و ادب با عرفان، به راستی که هم اثری ادبی بر جای نهاده و هم توانسته است مسائل عرفانی و مشکلات سیر و سلوک را به زیبایی تمام به نمایش درآورد.

---------------------------------------------------------------------------------

گویند شیخ ابو سعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت کعبه رود. با کاروانی همراه شد و چون توانایی پرداخت برای مرکبی نداشت، پیاده سفر کرده و خدمت دیگران می کرد.
تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع اوری هیزم به اطراف رفت. زیر درختی، مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید و از احوال وی جویا شد. دریافت که از خجالت اهل و عیال در عدم کسب روزی به اینجا پناه اورده است و هفته ای است که خود و خانواده اش در گرسنگی به سر برده اند.
شیخ چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت برو .
مرد بینوا گفت: مرا رضایت نیست تو در سفر حج در خرج باشی تا من برای فرزندانم توشه ای ببرم؛
شیخ گفت :حج من تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف کنم به ز آن که هفتاد بار زیارت آن بنا کنم! ...

عطار

۩۩۩ ☫برآستان جانان (طریقت) عطار ☫ ۩۩۩  

آثار او و در اسنادی که درباره ی او موجود است از تحصیلات و سفرها و جزئیات زندگی او اطلاع روشنی وجود ندارد.چون نیشابور در عصر او مرکز فرهنگی بزرگی بوده است و یکی از چند مرکز علمی و ادبی تمام عالم اسلامی ، بنابراین نیازی نبوده که وی برای کسب دانش به شهر ها و نواحی دیگر سفر کند و طبیعی است که او همه ی دانش های لازم را در همان شهر فرا گرفته باشد.