اسکرین

برای درخواست مطلب موضوع مطلب را برایمان ارسال کنید از روش تماس با من |skreen

اسکرین

برای درخواست مطلب موضوع مطلب را برایمان ارسال کنید از روش تماس با من |skreen

رآستان جانان جامی

 

۩۩۩ ☫برآستان جانان (طریقت)جامی   ☫ ۩۩۩

خواجه گریبانِ چراغی گرفت        دستِ من و دامنِ باغی گرفت

من چو لبِ لاله شده خنده‌ناک  جامه به صد جای چو گُل کرده چاک

نکتۀ بــادی بـه زبانِ فصیح               زنده‌دلم کـــرد چو بادِ مسیح

قافله‌زن یاسمن و گُل به هم       قافیه‌گــو قمری و بلبل به هم

سوسنِ یکروزۀ عیسی‌زبان     داده به صبح از کفِ موسی نشان

گه به سلامِ چمن آمد بهار         گه به سپاس آمد گل پیشِ خار

اخترِ سرسبز مگر بامداد         گفت زمین را که: سرت سبز باد

مرغ ز گل بویِ سلیمان شنید        نالۀ داوودی از آن برکشید

سایه گَزیده لبِ خورشید را            شانه زده باد، سرِ بید را

سایه و نور از علَمِ شاخسار          رقص‌کنان بر طرَفِ جویبار

مرغ ز داوود خوش‌آوازتر    گل ز نظامی شکراندازتر

 

( مخزن‌الاسرار نظامی )

 در بیت اول : منظور از خواجه، دل است که در سیر و سلوک و خلوت و ریاضت، در عالم خیال، دست مرا گرفت و به باغی معنوی برد که در ادامه این باغ را وصف می‌کند

در بیت چهارم : به طور کلی منظور از گل، گلِ سرخ است – یاسمن و گل راهزنِ قافلۀ عقل و هوش بودند

در بیت پنجم : گل سوسن یک روز بیش دوام ندارد. عیسی هم روز اول به سخن آمد. یعنی سوسن که عیسی‌وار یکروزه زبان گشوده چون کف موسی، در صبح درخشان بود

در بیت ششم : چون خار نگهبان گل است، گل از او سپاسگزار است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد